.:: تـا تلآقــیــ دو نــگـاهــ ::.

یکـــ تو وسط زندگی اَم گم شده است .

.:: تـا تلآقــیــ دو نــگـاهــ ::.

یکـــ تو وسط زندگی اَم گم شده است .

از متنِ این پست دلم گرفته ...

الان فهمیدمش ! :)

.

.

جمعه گذشته ، مسیرِ دوساعته رو با دوستم وخواهر 4 ساله اَش همراه بودیم !

بچه های هم سنِ وسال الهه ، خیلی دوست دارن کسی با تمتم وجود به حرفاشون گوش بده !

منم که دیـــــوانه ی بچه ! اونم از خداش بود !

.

از هر دری گفت تا رسید به :

+ خاله ؟

_جانم ؟!

+ ماشینِ بابات چیه ؟!

_ سکوت

+ نگاه

_ ماشین نداره ( من در دلم : با هواپیمایِ شخصیِ زمینی رفت  ... )

.

بچه اَس و قطعا هیچ منظوری نداره !

اما من ... :(

.

12 سالی هست که لغت " بــابــا " از دایره لغاتم حذف شده ...

به جاش بعدِ گفتنِ " بــابــات " ، یه حسرت اومده ...

.

.

.

پ.ن: اشک ...

الف_ لام _ ناز :)

نظرات  (۶)

۱۰ مهر ۹۴ ، ۱۲:۱۳ شهرزاد عرفانی
هعی روزگار...
۱۰ مهر ۹۴ ، ۲۱:۲۸ اقای روانی
اخی خدا رحمتشون کنه ...
فصل خوبیه ..
منم همچین شرایطی رو تجربه کردم 
درسته  گاهی بچه ها واقعا بی منظور حرفی رو میزنند اما ته دلم ادم یه چیزی هست که بزرگ وکوچیک نمیشناسه واژه بابا که میاد اشک رو میاره تو چشمات
درکت میکنم 
...
پاسخ:
;)
درباره پست بعدیتان: (!)
کجا بره؟!بذارید بیاد اول!؟!؟!
توی اصفهان که هنوز رخ نشون نداده!
پاسخ:
رخ نشون نداده ؟!

سرمایَش را به بنده اهدا نمود :| :دی

.
ولی باید بره ...
خدا رحمتشون کنه ...
پاسخ:
ممنون :)

رفتگان شماهم مورد رحمت قرار بگیرند :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">