.:: تـا تلآقــیــ دو نــگـاهــ ::.

یکـــ تو وسط زندگی اَم گم شده است .

.:: تـا تلآقــیــ دو نــگـاهــ ::.

یکـــ تو وسط زندگی اَم گم شده است .

آدم وقتی حرف داره دهنش بیشتر بسته میشه ..

دهنت یه قفل بزرگ میخوره ..

کلمه ها بیشتر گم می شن

بیشتر از تو دستت لیز میخورن ..

توی دندونات گیر می کنند و نمیان بیرون ...

حرف دارم ..

قد یک ماهی که نتونستم حرف بزنم ..

قد ساعت هایی که کم آوردم ...

.

حرف که هیچی !

حتی جیغ هم نمیتونی بزنی ...

نمیتونی داد و بیداد کنی ..

.

داد و بیداد هم نخواستم!

نمیتونی بشینی یه جا و آروم اشک بریزی ...

گریه کنی های های !

.


بگی هی!

هی تویی که زمین و زمون منو بهم ریختی

جونمو به لبم رسوندی ..

تویی که میگی خودم باید یه کاری کنم ...

حالا قد دودیقه بشین گوش کن !

ببین با تواما!

.

الان من همون آدم مهر بر دهان خورده ام ..

مهر سکوت

مهر خفگی

مهر اشک نریز و هیچ نگو ...

.

حتی الان که میخوام اینو بزارم حجم نتم تمام شده داخل خوابگاه ...

از نت یکی دیگه وصلم ..

یعنی چی ؟

از گلوی یکی دیگه دارد فــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــریاد میزنم ...

این یعنی چی ؟!

یعنی

یعنی حرف نزن

.

هیس ...

حزفی نزن .


الف_ لام _ ناز :)