.:: تـا تلآقــیــ دو نــگـاهــ ::.

یکـــ تو وسط زندگی اَم گم شده است .

.:: تـا تلآقــیــ دو نــگـاهــ ::.

یکـــ تو وسط زندگی اَم گم شده است .

۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

سلامـ :)


.

این روز هایی که نمیفهمم کی روز تمام میشه و کی شب !

تمام این بدو بدو ها رو

خستگیارو !

خنده هایِ از ته دل رو

و ...

همه رو دوستشان دارم !


.

برایِ تحقق آرزویِ دست یافتنی ، ( تاسیس مهد کودک (!) ) ، از خاله یِ مهد شدن شروع کردم !

ان شا االله یه آغازِ خوب بشه برام !

.

نمیتونم منکر اینکه من عاشقِ بی چون و چرایِ اول مهر هستم ، بشم !

و نمیتونم بگم دلم برایِ مدرسه یِ 7 ساله اَم تنگ نشده !

با همه یِ خاطراتِ تلخ و شیرین اون دوران !

.

.

شاد زندگـــی کنم !

لبخند تقدیم کنم !

.

از لحظه ای که به من داده شده نهایت استفاده رو برایِ شاد بودن کنم !

حتی اگه ناراحتم اینو بدونم که این ثانیه رو دارم ، برایِ شاد کردن وشاد بودن استفاده اش کنم !

.


حرف بسیــارِ ... :)


الف_ لام _ ناز :)

اینکه من عادت دارم در تمامیِ ساعات حس هایِ تضادم رو باهم داشته باشم ویه جور سخت تحمل کنم ، چیزِ جدید نیست ...

.

ولی الان که دارم هم خوشحالی و هم ناراحتیم رو باهم تحمل میکنم واقعا برام درد آوره ...

.

ظاهراََ به زودی طلاقـی در نزدیـکیِ من رخ می دهد !

این برایِ من از هر جهت زجـرآوره ...


اینکه من به شدت خانومشو دوستش می دارم ... :(

.

هیچ وقت دلم نمیخواست براشون این قضیه اتفاق بیفته ...

.

لیـلی و مجنونِ ظاهریِ قصه ی ما ... :|


شاید هم خودم ، به خاطر حسِ بدی که نسبت به ازدواج دارم ، واین اتفاق ، حالا بیش از پیش درگیــر بشم ...

ولی

راضیم به رضایِ تو :)


الف_ لام _ ناز :)

در این واپسین لحظاتی که کسی اینجا نیست ، من احساس اضافی بودن میکنم داخل بیان !! :|

.
.
گوشِ سمت راستم زنگ میخوره ! کیه یعنی ؟! :دی
الف_ لام _ ناز :)

انشام دوباره بیست ، بابای گلم
موضوع : کسی که نیست _بابای گلم_
دیشب زن همسایه به من گفت یتیم
معنای یتیم چیست؟ بابای گلم !
.
.
.
تولدمه ...
و نبودی !

.
بابا کادویِ تولدمو بده ... .
الف_ لام _ ناز :)

از بازرسی که رد بشی

چشمت بیفته به گنبد طلا ،

میری جلوتر ، تعظیم میکنی ، سلام میدی

اذن دخول رو میخونی

یه نم نم اشک هم میاد ...

دستت هنوز رو قلبته

باورت نمیشه اومدی و اینجایی !

راهتو کج میکنی به سمت کفشداری شماره 14

باید اول بری زیارت ، جایِ همه ی دلتنگی ها ، یه زیارت حسابی ...

.


تو فکرت چیزایی که میخوای بگی روبه روش رو مرور میکنی ،

مامانم

بابام ...

سه تا داداشی ها

خاله و بچه هاش

گلی به صورت خاص

4 تا آبجیا

.

.

.

کفشاتو تحویل میدی

دل تو دلت نیست !

یه لحظه وایمیسی

اخه من کجا ؟ اینجا کجا ؟

چشماتو میبندی (با فشار جمعیت تکون میخوری )

راه میفتی

.

ذهنت قفل شد !

انگار راستِ راستِ ...

.

.

.

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا


الف_ لام _ ناز :)