.:: تـا تلآقــیــ دو نــگـاهــ ::.

یکـــ تو وسط زندگی اَم گم شده است .

.:: تـا تلآقــیــ دو نــگـاهــ ::.

یکـــ تو وسط زندگی اَم گم شده است .

۲ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است


روز هایِ آبانیِ کوفتـــی ...

بروید دیگر...

.

این ماه تمام جانم را گرفت ...

.

روز هایِ سخت وماهِ آبان ...

طوری پیش می رود که حال دلم را مریض می کند ...

.

حالِ دل اَم خوب نیست ...

.

حالِ دلِ هیچ کسی خوب نیست ...

.

حالِ آبان خوب نیست ...

.

برایشان دعا کنیم ...

.

راستیِ ! آبان دختــر نیست ...

آبان هیچ کس نیست ...

حالِ آبان خوب نیست ...

برایش دعا کنیم ...

.

+ 24 آبان سالگرد است ...

سالگردِ مردی که دیگر نیست ...

و من

نبودنش را کتمان میکنم ...

مبادا باورم بشود نیست و دلتنگـی اَش ... ، جانم را بگیـــرد ...

.


الف_ لام _ ناز :)

این هم از این ...

.

منظورم این دوروزِ ...

.

چقدر زود گذشت عاشورایِ پارسال تا عاشورایِ امسال ... و احتمالاََ عاشورای سال بعد ... !

.

بچه هیئتی نیستم !

هیئت هم نمیرم ...

عزاداری هم نرفتم این مدت ...

و این به نظرم برمی گرده به اینکه چقدر لیاقت داشته باشی ...

.
.
.
نمیدونم فقط من این حس رو دارم یانه !اینکه یه حجابـی ، چرده ای، دیوار یا یه فاصله مانندی چیزی بین خودشون و امام هاشون ، امام حسین اِشون ، امام زمان اِشون هست  ...
.
نباید باشه ها ! قرار هم نیست که بمونه برا همیشه !
ولی حالا که نباید باشه هست ...
خیلی هم اذیتم میکنه که نمیتونم کاریش کنم ... انگار اصلا زورم نمیرسه بهش تا برش دارم !
اینکه این دوروز بگذره ...
یه هفته هم از روش بگذره  و تو هیچ استفاده ای ازش نکرده باشی!
و تازه یادت بیاد که رفت ! رفت تاسال بعد ... تازه اون هم به قید حیات ...
تازه معلوم هم نیست که ازش استفاده کنی یانه!
اگه همینطوری نره ..
همینطوری از دستش ندی ...
.
.
.
+سبک نوشتنش متفاوت شد !
++از هوایِ اینجا دلم میگیره ...
+++شایدم از اینکه سه هفته باید خوابگاه بمونم دلم میگیره ...
.
.
الف_ لام _ ناز :)