.:: تـا تلآقــیــ دو نــگـاهــ ::.

یکـــ تو وسط زندگی اَم گم شده است .

.:: تـا تلآقــیــ دو نــگـاهــ ::.

یکـــ تو وسط زندگی اَم گم شده است .

دیگه نمیشه ننوشت !
دیگه نمیتونم!
از اون دسته ادم هایی نیستم که مقید به نوشتن در دفترروزانه باشم ! اما تااین حد هم از نوشتن دور نبوده ام تاحالا ...
.
اینجا نمی شود نوشت !
باید بروم یک جایِ آرام تر ...
و یک سبکِ دیگر ....
.
میگذاریم اینجا باشد برایِ روزی که حالِ خوش اَش برگشت ...
.

مینویسیم در جایی بهتر ان شاالله .
آدرس را بری هرکسی بخواهد میفرستیم (البته نه همه ! )

.
حکایت همچنان باقی ست ... !
الف_ لام _ ناز :)

راسشو بخواین مام راضی نیستیم به این همه فاصله و وقفه !

دلمون راضی نمیشد!

تو فکریم همِش که وقتی نیستیم کسی نیاد در بزنه و نباشیم ! یا در رو سِفت نبسته باشیم یه وخت!

آ خلاصه از این حرفا!

کوتاهی از ماست!

شوما به بزرگواری خوددون ببخشین!

.

و اما مسئولیت پذیری !

یه واژه ای که خیلی حرف دارم باهاش!

و با اوناییکه در برابرش مسئول اَن !

.

نمیگم من آدم خیلی مسئولیت پذیری هستم ولی حداقل سعی میکنم باشم!

اما نمیدونم بقیه مسئولیت پذیرنیستند یا سعی میکنند نباشن!!

.

چرا  یکم به خودمون نگاه نمیکنیم!؟

با بی مسئولیتیمون داریم به بقیه ضربه میزنیم :| -______-

.

اون موقع که سکانس بعدی رو میخواستم بنویسم خیلی عصبانی بودم -___- الان بهترم !

امتحانات هم باهمه خوبی و بدیشون تمام شدن ! خلاص :دی

#جهاد_اکبر_95

#کاشان_مشهد

ماداریم می آییم !

.

الان نیاز دارم ...

به خواهری که میتونست همیشه کنارم باشه و الان بیشتر...

:(

نمیبخشمت که نیستی !

الف_ لام _ ناز :)

نسبت به پست قبل دو درجه حالمان بهتر است ...

شکر خدا !

.

بگذارید از این چند روز سپری شده بگویم ! با همه شیرینی ها و تلخی ها و روز مرگی ها!

.

به نام خدا

از شب یلدایِ اول(!) شروع میکنیم ! ( اول بگم فازش چی بود که لوسش کردو شد دوتا یلدا ؟! :| بگذریم  :دی )

دومین شبِ یلدایِ خوابگاهی رو گذراندیم !

نمی توانم بگویم پارسال بهتر بود یا امسال ! یا حتی سال قبلش در کنار خانواده !

اما میتوانم بگویم یکی از بهترین ها بود !

کنار رفقای دوست داشتنی و

بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرفی که شاهدش بودیم آن شب !

بله !

کاشو برف اومِد بالاخره :دی

.

دومین شبِ یلدا را با همان دوستان به خارج از دانشگاه رفتیم ... دم دمای باغ فین!

و جای شما بسیار خالی باقالی خوردیم با نون بربری !:دی

بعد عم آب هویج خوردیم نه یک لیوان بلکه حدوداََ یک تاغار (؟!:|)

بازهم جاتون خالی خواستیم بریم سینما و فیلمِ(من نمیگم کسایی که دیدن و رفتن میگن مزخرفِ)سلام بمبئی رو ببینیم که خدا نخواست و نشد! چرا؟!

کیف پول بنده گم شد!

البته همان شب و طی چند زیرکانه(!) یافتیمش ! در اتوبوس جامانده بود! اما جان گرفت ! داشت هویتمان برباد میرفت ! والا! :|

.

این وسط همان پروسه ی حال بد شدن رو هم داشتیم ...

.

خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است ...

.

یکشنبه این هفته فیلم #یتیم_خانه_ایران رو دیدیم ..

فیلم که نگوییم فرا فیلم بهترنامی است !

از هرچه بگوییم برایش کم گفتیم ...

ببینید ! بفهمید ! دست بجنبانید !

.

دوشنبه هم که دیگر نگوییم!

سین جان رو دیدیم ! ^_^ نزدیک دانشگاه!

حالمان رو کمی بهتر کرد قربان دستش!

البته خوب بلد است چطور حالمان راهم بگیرد :|

دیوانه ی من! :)

.

الان هم که خدمت شماییم نه از سر بیکاری و دلتنگی و اینهاست !

از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون ! داریم پروژه مینویسم دیگه رد دادیم :|

گفتیم بیایم و این حال خوب را با شما قسمت کنیم!

^_^ :|

.

موضوع پست بعدی : #مسئولیت_پذیری :)

الف_ لام _ ناز :)

آدم وقتی حرف داره دهنش بیشتر بسته میشه ..

دهنت یه قفل بزرگ میخوره ..

کلمه ها بیشتر گم می شن

بیشتر از تو دستت لیز میخورن ..

توی دندونات گیر می کنند و نمیان بیرون ...

حرف دارم ..

قد یک ماهی که نتونستم حرف بزنم ..

قد ساعت هایی که کم آوردم ...

.

حرف که هیچی !

حتی جیغ هم نمیتونی بزنی ...

نمیتونی داد و بیداد کنی ..

.

داد و بیداد هم نخواستم!

نمیتونی بشینی یه جا و آروم اشک بریزی ...

گریه کنی های های !

.


بگی هی!

هی تویی که زمین و زمون منو بهم ریختی

جونمو به لبم رسوندی ..

تویی که میگی خودم باید یه کاری کنم ...

حالا قد دودیقه بشین گوش کن !

ببین با تواما!

.

الان من همون آدم مهر بر دهان خورده ام ..

مهر سکوت

مهر خفگی

مهر اشک نریز و هیچ نگو ...

.

حتی الان که میخوام اینو بزارم حجم نتم تمام شده داخل خوابگاه ...

از نت یکی دیگه وصلم ..

یعنی چی ؟

از گلوی یکی دیگه دارد فــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــریاد میزنم ...

این یعنی چی ؟!

یعنی

یعنی حرف نزن

.

هیس ...

حزفی نزن .


الف_ لام _ ناز :)

ایام ، ایام الله تعطیلات هست (!) و هیچ چیز نمیتونه حالِ خوب رو از آدم بگیره

به جـــــــــــــــز

امتحان روز شنبه :|

یعنی صاف گند میزنه به همه روزهای تعطیل!

خداروشکر بابت این همه کار و درسی که روی هم تلنبار شده ! :|

.

بابا من کلی کار دارم !

کلـــــــــــــــــــــــی !

چرا اینقدر #زمان زود میره ؟! :((((((((

Image result for ‫ساعت یواش تر‬‎

.

وقتی از خوابگاه میام خونه واقعا حال هیچ کاری رو ندارم :|
و الطاف و مهربانی های مادر است که نثارم می شود ! :دی
.
قضیه اش چیه من خونه دیر تر میخوابم ولی زودتر موقع های مشابهی که خوابگاه هستم بیدار میشم ؟! :دی
واقعا برام سواله !
.

سعی میکنم هر باز از شیرینی و تلخی های زندگی خوابگاهی هم بگم !

تا تصور بعضا غلط در این مورد ازبین بره !

پس نگید چرا اینقدر از خوابــــکده میگم :دی

از زیرش در نرید! :دی

Image result for ‫زندگی خوابگاهی‬‎

.

از اول ترم

تنها کسی که همراه با مسواکش ، نخ دندون هم میکشید اینجانب بودم ...

و یک 40 سانتی نخ دندون در سطل زباله کنار سرویس ها بود !

الان چند نفر دیگر هم راغب به این کار شدند و انجام میدهند !

#خدایاشکرت

.

فردا خانه ی خاله جان حالمان بهتر هم می شود ! ان شاالله :)

.

حالمان خوب است !

خداوندا حال همه را خوب بگردان ... الهـی آمین !

.

کبوترم هوایی شدم

ببین عجب گدایی شدم

دعای مادرم بوده که

منم امام رضایی شدم

پنجره فولادِ تو

دوای هردردیه

کسی ندیدم اینجا

که ناامید برگرده


#آرزومه_دوباره_بیام

#تو_حرمت_بدم_یه_سلام ...

#باز_هم_زائرتان_نیستم_از_دور_سلام ...

#السلام_علیک_یا_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی

Image result for ‫السلام علیک یا علی بن مو سی الرضا مرتضی‬‎

الف_ لام _ ناز :)

بسکه آن لبخند سِحر دلفریبی ساخته است
آدمی مثل من از دنیا به سیبی ساخته است

خاکیان بالاتر از افلاکیان می‌ایستند
عشق از انسان چه موجود غریبی ساخته است

دوستی در پیرهن دارم که با من دشمن است
اعتماد از من برای من رقیبی ساخته است


«زهر» می‌ نوشد و من شهد می ‌پندارمش
عقل ظاهر بین چه تردید عجیبی ساخته است

هرچه می‌بارد در این صحرا نمی روید گلی
چشم شور از من چه خاک بی نصیبی ساخته است

من دوای درد خود را می‌شناسم! روزگار
از دل بیمار من دیگر طبیبی ساخته است

دل به شادی‌های بی مقدار این عالم مبند
زندگی تنها فرازی در نشیبی ساخته است

+خیلی بدون شرح ...

الف_ لام _ ناز :)

.
یه وقتایی نمیشه !
میخوای ! ولی نمیشه
مثله همین الان که ده تا پیش نویس ذخیره کردی و دریغ از یک انتشار ...

.

پریشان تر از ذهن خودم ندیدم جایی ...

.
.

اندرحوالات زندگی خوابگاهی باید بگم که شما میشه یه شب دور هم جمع میشین اصلا هم مهم نیست که شب امتحانته (!)

و تاساعت یک و دو بخندین ! تاجایی که اتاق بغلی میاد میگه آروم تر ! حالا به چی بخندین ؟

 به مضحک ترین اتفاقات!

آب خوردن طرف !

خوابیدنش!

به سردی اتاق و صدای شُرشُر شوفاژ !

حتی به تلاقی دونگاه(!)تون !

وبعد شب بعدش که ازاون جمع دوتاشون نیستن و رفتن خونه هاشون ، کسل ترین شب دنیا رو تحمل کنی ...


+خدایا خودت صبحش کن تا بخندیم !:دی

++پایانِ شبِ کسل .... ؟!

الف_ لام _ ناز :)

اکنون که این پست رو می گذاریم به این فکر میکنیم که

1. حدودا دوساعت دیگر چند ساعت در ترمینال کاوه باید الاف (؟) شویم تا با یک دستگاه اتوبوس که معلوم نیست چی هم هست به سمت دیار علم راهی شویم !

2.الان باید برویم و بار و بندیلمان را ببندیم که چی ؟ تا یکشنبه ی آینده در دیار هستیم !

4.برادر بنده قرار بود شنبه بیاد ، نیومد ، یکشنبه صبح بیاد ، نیومد ! و الان زنگ زده میگه نرو من تازه دارم راه میفتم :|

حدودا 6 ساعت راه داریم از تهران به اصفهان :|

3.دِ آخه فلان فلان شده ! همه کاراتو کردی بعد میگی نرووو! توهم نمیتونی مث من دووم بیاری  ؟؟؟

5.باید برم و آب هویج بگیرم :|

6.به دومیان ترم چهارشنبه و یکشنبه فکر میکنم :|

8.دلم میخواد بشینم فیلم ببینم :(

7.کاملا معلومه دو سه هفته ی گند میان ترم هاست ! :|

9.دلم انار دیشب رو میخواد ! قرمز و شیــــــــــــــرین ^_^

.

10 . دلم بارون میخـــــــــــواد :(

.

11. دراین مکان "سین جان" و پسرخاله یک شخصیت هستند ! لطفا سوال نفرمایید !:|

12. چرا ؟!!!

.

اربعین است و دل ما راهی ... !

بطلبــــــ ... .


الف_ لام _ ناز :)

دیروز ، یعنی جمعه مهمان خاله جان این ها !

بعد از گرد و خاک نسبتا خفیف من و پسرخاله جان نشستیم و باهم ویندوز لپ تاپ منو عوض کردیم اون هم در صلح و صفا !:|

:)


سر سنگین بودن من با اون و اون بامن یک طرف !

گند (!) زدن به ویندوز و لینوکس من به طرف دیگر !

مگه میشد نخندی !!!

بگذریم !

فقط یک کلمه اومدم بگم که اگه میدونید خیلی واجب نیست ویندوزتونو عوض نکنین!

خواستین و واجب هم بود با پسرخاله تون عوض نکنین! :|


مصیبت بار ترین اتفاقش جابه جاشدن دکمه "ژ" و "پ" لپ تاپ بود !

یعنی کل پروسه تایپ منو بهم ریخته! والان میفهمم من چقدر از "پ" استفاده میکنم :|:دی


یکی دیگه از مصیبت ها هم "|" گم شده! :|

الان هم قربون کنترل +وی برم !:|


اعصاب هم ندارم :| :o



+ بعدا نوشتم که :

شکر خدا و با دعای دوستان و یکم دستکاری لپ تاپ به حالت قبل برگشت ! :دی

حالا خود لپ تاپ داره میره کما :| :دی

الف_ لام _ ناز :)

اینجا نیاز به ، به روز رسانی داره

به روز رسانی نیاز به وقت

وقت نیاز به بیکاری

بیکاری نیازِ من !

.

الان از اون موقع هاست که کلی کار داری ولی هیچی هم نداری !!

.

هی به مامانم میگم یه چایی میخوری ؟

میگه بریز !

بعد دوتایی چایی میخوریم !

میرم بشینم سر کارام که باز میام میشینم پا لپ تاپ :|

و باز چند دقیقه بعدش این تکرار میشه!!

.

_ این شامپو بچهِ که خریدم دیشب برات همونه که بچه بودین میبردمتون باهاش حموم ها!

+ اع !؟ جدی ؟!

_آره ! خارجیه !

+آهان ! دستت دردنکنه

+راستی این شامپو بچه که امیرحسین دوست داره رو گرفتی براش ؟

_نه ! چی بود اسمش ؟

+فیروزه دیگه !

_این بار میگیرم براش !

+برا منم از اینا بگیر پس!

_ چرا ؟ مگه این خوب نیست ؟!

+ نه خوبه ! ولی اون ایرانیه و کار بروبچ استثنایی ایرانی !

_ اووووووم باشه ! بهتر پس !


این مکالمه من و مامانم درمورد #خرید_ایرانی !


الف_ لام _ ناز :)