.:: تـا تلآقــیــ دو نــگـاهــ ::.

یکـــ تو وسط زندگی اَم گم شده است .

.:: تـا تلآقــیــ دو نــگـاهــ ::.

یکـــ تو وسط زندگی اَم گم شده است .

با تاخـــیر دوازدهمین اِش !


.

بارون داشتیم ، و من زیر بارون بودم :)

فکر کنم خدا جبران کرد ، اینکه مامانم عید رو نبود !بعدش باهم زیر بارون باشیم ...


تابستان 94 ، اصفهان


.

تولد فاطمه جانم گذشت و تولد مریم عزیزم در راه است !

.

نامه رو نوشتم ! ولی بدون ارسال !تایک ماهِ دیگه! بعد ارسال میکنم که نگه اِش دارند :)

.

ثبت نام اردویِ مشهد گذشت ، با حاج آقا داستان پور ...

نشد برم ، یعنی فکرکنم می خواست ولی واقعا نشد ...!

خیــلی ساده ! هزینـه اَش آن زمان جور نشد ... . الان هم بی فایده ... .

ولی من گفتم خودم نخواستم و این حرف ها ... .

.

خستگیِ عجیبی در بدنِ ما رخنه کرده !

خواب عمیـــــــــــــق احتیاج دارم ... خیـــلی عمیق :)

.

روحِ آبیِ فیروزه ای ... :(

.

حرف بسیــار ...

الف_ لام _ ناز :)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">