.:: تـا تلآقــیــ دو نــگـاهــ ::.

یکـــ تو وسط زندگی اَم گم شده است .

.:: تـا تلآقــیــ دو نــگـاهــ ::.

یکـــ تو وسط زندگی اَم گم شده است .

۶ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

اکنون که این پست رو می گذاریم به این فکر میکنیم که

1. حدودا دوساعت دیگر چند ساعت در ترمینال کاوه باید الاف (؟) شویم تا با یک دستگاه اتوبوس که معلوم نیست چی هم هست به سمت دیار علم راهی شویم !

2.الان باید برویم و بار و بندیلمان را ببندیم که چی ؟ تا یکشنبه ی آینده در دیار هستیم !

4.برادر بنده قرار بود شنبه بیاد ، نیومد ، یکشنبه صبح بیاد ، نیومد ! و الان زنگ زده میگه نرو من تازه دارم راه میفتم :|

حدودا 6 ساعت راه داریم از تهران به اصفهان :|

3.دِ آخه فلان فلان شده ! همه کاراتو کردی بعد میگی نرووو! توهم نمیتونی مث من دووم بیاری  ؟؟؟

5.باید برم و آب هویج بگیرم :|

6.به دومیان ترم چهارشنبه و یکشنبه فکر میکنم :|

8.دلم میخواد بشینم فیلم ببینم :(

7.کاملا معلومه دو سه هفته ی گند میان ترم هاست ! :|

9.دلم انار دیشب رو میخواد ! قرمز و شیــــــــــــــرین ^_^

.

10 . دلم بارون میخـــــــــــواد :(

.

11. دراین مکان "سین جان" و پسرخاله یک شخصیت هستند ! لطفا سوال نفرمایید !:|

12. چرا ؟!!!

.

اربعین است و دل ما راهی ... !

بطلبــــــ ... .


الف_ لام _ ناز :)

دیروز ، یعنی جمعه مهمان خاله جان این ها !

بعد از گرد و خاک نسبتا خفیف من و پسرخاله جان نشستیم و باهم ویندوز لپ تاپ منو عوض کردیم اون هم در صلح و صفا !:|

:)


سر سنگین بودن من با اون و اون بامن یک طرف !

گند (!) زدن به ویندوز و لینوکس من به طرف دیگر !

مگه میشد نخندی !!!

بگذریم !

فقط یک کلمه اومدم بگم که اگه میدونید خیلی واجب نیست ویندوزتونو عوض نکنین!

خواستین و واجب هم بود با پسرخاله تون عوض نکنین! :|


مصیبت بار ترین اتفاقش جابه جاشدن دکمه "ژ" و "پ" لپ تاپ بود !

یعنی کل پروسه تایپ منو بهم ریخته! والان میفهمم من چقدر از "پ" استفاده میکنم :|:دی


یکی دیگه از مصیبت ها هم "|" گم شده! :|

الان هم قربون کنترل +وی برم !:|


اعصاب هم ندارم :| :o



+ بعدا نوشتم که :

شکر خدا و با دعای دوستان و یکم دستکاری لپ تاپ به حالت قبل برگشت ! :دی

حالا خود لپ تاپ داره میره کما :| :دی

الف_ لام _ ناز :)

اینجا نیاز به ، به روز رسانی داره

به روز رسانی نیاز به وقت

وقت نیاز به بیکاری

بیکاری نیازِ من !

.

الان از اون موقع هاست که کلی کار داری ولی هیچی هم نداری !!

.

هی به مامانم میگم یه چایی میخوری ؟

میگه بریز !

بعد دوتایی چایی میخوریم !

میرم بشینم سر کارام که باز میام میشینم پا لپ تاپ :|

و باز چند دقیقه بعدش این تکرار میشه!!

.

_ این شامپو بچهِ که خریدم دیشب برات همونه که بچه بودین میبردمتون باهاش حموم ها!

+ اع !؟ جدی ؟!

_آره ! خارجیه !

+آهان ! دستت دردنکنه

+راستی این شامپو بچه که امیرحسین دوست داره رو گرفتی براش ؟

_نه ! چی بود اسمش ؟

+فیروزه دیگه !

_این بار میگیرم براش !

+برا منم از اینا بگیر پس!

_ چرا ؟ مگه این خوب نیست ؟!

+ نه خوبه ! ولی اون ایرانیه و کار بروبچ استثنایی ایرانی !

_ اووووووم باشه ! بهتر پس !


این مکالمه من و مامانم درمورد #خرید_ایرانی !


الف_ لام _ ناز :)

البته  من که میزکار ندارم !

#تخت_کار و #زیر_تخت_کار دارم !

این یک قسمتی از اوناست !




چالش #میز_کار یک آشنا :)

با تشکر از علی ف :)

الف_ لام _ ناز :)
#آه_نامه ...

.
این آخرین باری میشه که از #تو می نویسم ...
.
تلاش نکنید !
برای چیزی که می دونید به دست نمیارید الکی انرژی و وقت نگذارید ...
ازاین بدتر اینه که برای چیزی که یک بار وقت گذاشتید و مطمئن شدید بهش نمی رسید ،
یک مدت بی خیـــــــــــــــال بشید ! ،
وبعد دوباره انرژی صرف کنید ...
Image result for ‫ناراحت‬‎
.

الان از نو زندگی اَم را می سازم ..
بهتر از قبل ..
شادتر از قبل ..
به جبران این چند وقت ....
.
این بار بودم تا همه چی حل بشه ... ولی نزاشتی .. گفته بودی کمک میکنی ! اما ...
.
دوباره من و سرکله زدن با یک دندان خراب ...
پنج ، شش سالی بود که از خرابی یک دندونم رنج میبردم ، دیگه خراب شده بود ..
از یه کرم خوردگی ساده که با پر کردن درست میشد ازاون به بعد دیگه ازش خیلی مراقبت میکردم ولی درست نشد!
مثل اولش نشد!
از پشت گوش انداختن من و #ترسیدن از اصل ماجرا تبدیل شد به کشیدن دندون خراب ..
وقتی رفتم دکتر گفت دیگه کار از کار گذشته و باید بکشی ...
اولش خیلی ناراحت شدم که باید دندونم رو بشکم .. خیلی ناراحت شدم!
من شش سال ازش مراقبت کرده بودم ! ولی اون بهم نارو زده بود!از داخل داغون شده بود!
بعدازاینکه کشیدم هم خیلی درد می کرد ..

حقیقتا نمیدونستم از درد دندونم #گریه میکنم
یا از نارو زدنش دلم گرفته بود ...
#گریه میکردم ...
.
حالا فهمیدم دندون خراب با مراقبت مثل اولش نمیشه !
بدتر میشه که بهتر نمیشه!
باید براش چاره کرد...
باید درستش کرد ..
قبل اینکه دیر بشه!
حالا یه دندون خراب دیگه هم دارم ..

شاید یکم دیر شده ولی هنوز در حد کشیدن نشده ..!
بهش میرسم ... درستش میکنم !
نمیزارم #گریه کنم براش ...
.
#هرگز_به_تو_دستم_نرسد_ماه_بلندم
#اندوه_بزرگیست_چه_باشی_چه_نباشی
تو ماهی و من ماهیه این برکه کاشی

اندوه بزرگیست زمانی که نباشی ...!
.
همین .


الف_ لام _ ناز :)

یادمه یه زمانی بلاگ اولین صفحاتی بود که باز میکردم ..

وبلاگ گردی و خوندن خاطرات و نوشته های بقیه از آرامش بخش ترین فعالیت هام بود ..

نمیدونم از کجا به بعد این ترک شد ! ولی فکرکنم چندماهی شده ...

حتی آخرین پستم رو که دیدم و یادم اون خاطرات افتادم بهش خندیدم ... !!

.

چقـــــــــــــــــدردلــــــــــــــــــــــــم تنــــــــــــــــــــــــگ شده بود !!!

.

یکی بگه مگه مجبوری !!

هم آره هم نه !

یکم هم وقت نکردم حقیقتاََ !!

.

خیلی اتفاقات افتاده و می افته که نیاز به گفتن و باز نویسی داره !

گاماس گاماس ! :دی

.

 دیشب یه اتفاقی افتاد !

یه مردی رو دیدم که خیلی عجیب بود ! و وقتی اون موقع شب دیدم راستش ترسیدم..

ولی شاید اگه روز می دیدمش شاید نمیترسیدم!

موهای بلند و کاپشن ترسناک (یادم نیست راستش!) با یه جفت نیم بوت که پیکسل پرچم آمریکا روش بود ..

به مامانم گفتم نکنه مثلا جاسوس ماسوسیه!!

.

بعد فکرکردم که چقدر آدم هایی که توروز میبینیم ممکنه تو شب ترسناک بشن

و اینکه چقدر قبل ترها از شب وحشت دارم ..

و به این نتیجه رسیدم که هنوزم دارم !


+ اینجا + دفترخاطراتم = فیلم نامه ی زندگی من!:)

#از_آبان_میترسم ...

Image result for ‫عکس خاص‬‎
الف_ لام _ ناز :)